سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن | روزه از روی چنان باشد عذابی داشتن | |
سوختم از روزهی هجرانش، اندر عید وصل | هم به می باید حریفان را شرابی داشتن | |
ایکه خوابت میبرد، بنشین، که با هم راست نیست | میل خوبان کردن و در دیده خوابی داشتن | |
از غم او گر بگریی باز پوشان چشمتر | گر نمییاری چو مادر آفتابی داشتن | |
آنکه ما را عیب میگوید درین آشفتگی | پیش آن رویش نمیباید نقابی داشتن | |
اوحدی، گر عشق میورزی ز سور دل منال | لازمت باشد درین آتش کبابی داشتن | |
گر همیخواهی که چون چنگت نوازد،واجبست | گوش پیش گوشمالش چون ربابی داشتن |