یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
|
|
مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان
|
قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن
|
|
وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان
|
گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟
|
|
گردنده گشته ساقی و آن گه کدام گردان؟
|
ساغر ز سیم ساده با آب لعل دایر
|
|
مجمر ز زر پخته با عود خام گردان
|
غیر از تو هیچ کامی در خورد نیست ما را
|
|
بخرام و عیش ما را زان رخ تمام گردان
|
شام سیاه ما را چون صبح کن ز چهره
|
|
صبح سفید دشمن از غصه شام گردان
|
من باده با تو خوردن کردم حلال بر خود
|
|
گو: خویش را همی کش، بر ما حرام گردان
|
تشریف ده زمانی، ای ماه و اوحدی را
|
|
هم سر به چرخ بر کش، هم نیک نام گردان
|