ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیدهایم | همچون دهان او دل خود تنگ دیدهایم | |
بیرون شد اختیار دل و دین ز چنگ ما | تا ساغر شراب و دف و چنگ دیدهایم | |
آن دل، که دلبران جهانش نیافتند | زان زلفهای تافته آونگ دیدهایم | |
چنگ حسود ما چه گریبان که پاره کرد | زین دامن مراد که در چنگ دیدهایم | |
فرسنگ را شمار جدا کن ز راه ما | زیرا که راه او نه به فرسنگ دیدهایم | |
راهی که نیست بر در او، سهو یافته | پایی که نیست بر پی او، لنگ دیدهایم | |
از قول اوحدی منگر، کین ترانها | یکسر درین نوای خوش آهنگ دیدهایم |