هر که از برگ و از نوا گوید
|
|
مشنو: کز زبان ما گوید
|
بندهی خانهزاد باید جست
|
|
کو ترا سر این سرا گوید
|
آنکه از کوی آشنایی نیست
|
|
کی سخنهای آشنا گوید؟
|
چو مقامیست هر کسی را خاص
|
|
از مقامی که هست وا گوید
|
دم ز چرخ فلک زند خورشید
|
|
ذره از خاک و از هوا گوید
|
مرد را در سلوک مرقاتیست
|
|
راز بر حسب ارتقا گوید
|
آنچه در خرقه گفته بود آن پیر
|
|
طفل باشد که در قبا گوید
|
سخن از نیک میرود، بنویس
|
|
بچه پرسی که از کجا گوید؟
|
چه غم از جبرییل دارد دل؟
|
|
که ز پیغمبر و خدا گوید
|
تا تو باشی و او به وقت سخن
|
|
تو جدا گویی، او جدا گوید
|
این دویی از میان چو برخیزد
|
|
همه او گوید و سزا گوید
|
اوحدی پیش او چه داند گفت؟
|
|
رخ او را هم او ثنا گوید
|