تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد

تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد ناله و زاری من بر در و بامت باشد
در قیامت همه را چشم بسویی و مرا چشم سوی تو و گوشم به سلامت باشد
وصل روی تو جهانی ز خدا میخواهند تا کرا خواهی و پروای کدامت باشد؟
تو، که از ناز و تکبر بر خود خاصان را ندهی بار، کجا میل به عامت باشد؟
بر من خسته چو وصل تو بگردید حلال مرو اندر پی خونم، که حرامت باشد
ز آتش و آب مکن چشم و دلم را ویران تا چو تشریف دهی جا و مقامت باشد
رایگان بنده بسی داری و چاکر بیحد اوحدی، نیز رها کن، که غلامت باشد