- ۶۱ با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
- ۶۲ با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
- ۶۳ خرم تن آن کس که دل ریش ندارد
- ۶۴ بیا، کاین دل سر هجران ندارد
- ۶۵ دل، دولت خرمی ندارد
- ۶۶ راحت سر مردمی ندارد
- ۶۷ نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟
- ۶۸ نگارا، بی تو برگ جان که دارد؟
- ۶۹ تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد
- ۷۰ بیا بیا، که نسیم بهار میگذرد
- ۷۱ بیا، که عمر من خاکسار میگذرد
- ۷۲ پشت بر روزگار باید کرد
- ۷۳ یاد آن شیرین پسر خواهیم کرد
- ۷۴ می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد
- ۷۵ روی ننمود یار چتوان کرد
- ۷۶ روی ننمود یار چتوان کرد؟
- ۷۷ من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟
- ۷۸ از در یار گذر نتوان کرد
- ۷۹ بدین زبان صفت حسن یار نتوان کرد
- ۸۰ بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد