ای ز لعلت قیمت یاقوت پست
|
|
سنبلت را دستهی گل زیر دست
|
راست کرد ایزد شکار عقل را
|
|
از سر زلف کژت، پنجاه شست
|
سرو، با قدی که میبینی چنان
|
|
ساعتی پیش تو نتواند نشست
|
گر جمالت را بدیدی بت ز دور
|
|
سجده کردی پیش تو چون بت پرست
|
یک شبم پنهان پنهان آرزوست
|
|
کندر آیی از در من مست مست
|
درد و چشم از خواب و سر مستی فتور
|
|
در دو زلف از تاب و دلبندی شکست
|
یاد میدار این که: تا قد تو خاست
|
|
چند خارم در دل شوریده خست
|
بر سر من نیست یک روزت گذار
|
|
تا در اندازم به پایت هر چه هست
|
خاطر ما را به گفتاری بجوی
|
|
ای که از دامت گرفتاری نجست
|
نیست باز ار چنگل سودای تو
|
|
چون کبوتر مرغ دل را بازرست
|
چون کمر گردت بسی گشت اوحدی
|
|
لیکن از چشم تو طرفی برنبست
|