مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب
|
|
اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب
|
خوارم و بیوصل دوست خوار بود آدمی
|
|
زارم و بیروی گل زار بود عندلیب
|
دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار
|
|
یا نظری بیستیز، یا گذری بیرقیب
|
ما ز تو مهر و وفا خواستهایم، ای صنم
|
|
نی چو کسان دگر عاشق رنگیم و طیب
|
نیست ز خامان عجب عشق زنخدان و لب
|
|
طبع چه جوید؟رطب، طفل چه جوید زبیب
|
ابروی محرابوش گر سوی مسجد بری
|
|
نعره برآرد امام، در غلط افتد خطیب
|
گر بکشم خویش را در طلب وصل تو
|
|
سود ندارد، که نیست کار برون از نصیب
|
چاره بجز صبر نیست، کان رخ چون آفتاب
|
|
دل برباید، مگر دیده بدوزد لبیب
|
دلمنه، ای اوحدی، زانکه به شهر کسان
|
|
جور کشد بیسخن عاشق و آنگه غریب
|