- ۲۰۱ گر خود سخن ز زهره و از ماد بشنوم
- ۲۰۲ ذوق خرد نجویم کز غمکشان عشقم
- ۲۰۳ نی پای آنکه از سرکویت سفر کنم
- ۲۰۴ شبها که گرد کوی تو گردم به یکقدم
- ۲۰۵ گر خود سخن ززهره و از ما بشنوم
- ۲۰۶ رخی که برکف پای تو سیم تن مالم
- ۲۰۷ روا مدار که از دیدنت شوم محروم
- ۲۰۸ ما درین شهر پای بند توایم
- ۲۰۹ هر شب از شوق جامه پاره کنم
- ۲۱۰ دوش میرفت وآه میکردم
- ۲۱۱ دل به زلفت سپر دم رفتم
- ۲۱۲ من آن ترک طناز را می شناسم
- ۲۱۳ چو نام تو در نامهیی دیدهام
- ۲۱۴ وصیت میکنم گر بشنود ابرو کمان من
- ۲۱۵ با چون تو مهی یک شب گر خواب توان کردن
- ۲۱۶ ما نا که بگشاید دلم بندی ز گیسو باز کن
- ۲۱۷ با لای تست این پیش من یا سرو بستانیست این
- ۲۱۸ گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
- ۲۱۹ تنگ نبات چون بود؟ لب بگشا که همچنین
- ۲۲۰ جان من از بیدلان آخر گهی یادی بکن