- ۴۸۱ چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست
- ۴۸۲ برات عاشق نو کن رسید روز برات
- ۴۸۳ هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست
- ۴۸۴ هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
- ۴۸۵ سه روز شد که نگارین من دگرگونست
- ۴۸۶ به حق چشم خمار لطیف تابانت
- ۴۸۷ چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
- ۴۸۸ در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست
- ۴۸۹ اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست
- ۴۹۰ مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست
- ۴۹۱ جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
- ۴۹۲ ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست
- ۴۹۳ تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست
- ۴۹۴ به شاه نهانی رسیدی که نوشت
- ۴۹۵ اگر مر تو را صلح آهنگ نیست
- ۴۹۶ طرب ای بحر اصل آب حیات
- ۴۹۷ صوفیان آمدند از چپ و راست
- ۴۹۸ فعل نیکان محرض نیکیست
- ۴۹۹ عشق جز دولت و عنایت نیست
- ۵۰۰ قبله امروز جز شهنشه نیست