- ۱۶۱ زینهار ای یار گلرخ زینهار
- ۱۶۲ ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار
- ۱۶۳ هر کرا در دل بود بازار یار
- ۱۶۴ چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر
- ۱۶۵ ماهی که ز رخسارش فتنهست به چین اندر
- ۱۶۶ غریبیم چون حسنت ای خوش پسر
- ۱۶۷ تا کی از ناموس هیهات ای پسر
- ۱۶۸ راحتی جان را به گفتار ای پسر
- ۱۶۹ صبح پیروزی برآمد زود بر خیز ای پسر
- ۱۷۰ حلقهی زلف تو در گوش ای پسر
- ۱۷۱ باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر
- ۱۷۲ ماه مجلس خوانمت یا سرو بستان ای پسر
- ۱۷۳ من ترا ام حلقه در گوش ای پسر
- ۱۷۴ چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر
- ۱۷۵ زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر
- ۱۷۶ همواره جفا کردن تا کی بود ای دلبر
- ۱۷۷ ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر
- ۱۷۸ ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر
- ۱۷۹ ساقیا می ده و نمی کم گیر
- ۱۸۰ هر زمان چنگ بر کنار مگیر