- ۱۸۱ که پرسد زین غریب خوار محزون
- ۱۸۲ بشنو که چه گوید همیت دوران
- ۱۸۳ چرخ پنداری بخواهد شیفتن
- ۱۸۴ دیر بماندم در این سرای کهن من
- ۱۸۵ امهات و نبات با حیوان
- ۱۸۶ ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
- ۱۸۷ در دلم تا به سحرگاه شب دوشین
- ۱۸۸ چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
- ۱۸۹ تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
- ۱۹۰ درد گنه را نیافتند حکیمان
- ۱۹۱ چند کنی جای چنین به گزین؟
- ۱۹۲ این گنبد پیروزهی بیروزن گردان
- ۱۹۳ ای شده مفتون به قولهای فلاطون،
- ۱۹۴ بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
- ۱۹۵ بر جانور و نبات و ارکان
- ۱۹۶ غریبی می چه خواهد یارب از من؟
- ۱۹۷ از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
- ۱۹۸ مکر و حسد را ز دل آوار کن
- ۱۹۹ ای افسر کوه و چرخ را جوشن
- ۲۰۰ چرخ گردنده و اجرام و چهار ارکان