سروی چنین یا سوسنی یا از گل تر خرمنی | یعنی تو پهلوی منی یارب تویی این یا نهای؟ | |
تو مست و دلها بردرت گشته روان از هر طرف | در چار بازار بلا نرخ دل ارزان کردهای | |
ای درد تو مهمان من مهمان دردت جان من | درد تو تنها زان من درمان تو زان همهای |
□
بس که دو دیدهی سیه بر کف پای سودمش | گشت سفید چشم من شد کف پای او سیه | |
سینه ام را از غم عالم تو بی غم کردهای | از غم خود تا مرا رسوای عالم کردهای |
□
گر به آغوش بریزند گل اندر برمن | آنهمه خار بود چون تو در آغوش نه ای | |
دوش گفتی که کنم چارهی کارت فردا | آخر امر و زچرا بر سخن دوش نهای ؟ |