ازین نامهی شاه دشمنگداز | که بادا همه ساله بر تخت ناز | |
همه مردم از خانها شد به دشت | نیایش همی ز آسمان برگذشت | |
که جاوید بادا سر تاجدار | خجسته برو گردش روزگار | |
ز گیتی مبیناد جز کام خویش | نوشته بر ایوانها نام خویش | |
همان دوده و لشکر و کشورش | همان خسروی قامت و منظرش |