- ۴۱ عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
- ۴۲ طراز سبزهی بر گلشن عذار خوش است
- ۴۳ خوار میکن ، زار میکش، منتت بر جان ماست
- ۴۴ امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست
- ۴۵ یار ما بی رحم یاری بوده است
- ۴۶ ابر است و اعتدال هوای خزانی است
- ۴۷ در دل همان محبت پیشینه باقی است
- ۴۸ ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
- ۴۹ به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
- ۵۰ گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
- ۵۱ بهر دلم که درد کش و داغدار تست
- ۵۲ وداع جان و تنم استماع رفتن تست
- ۵۳ بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
- ۵۴ ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
- ۵۵ بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست
- ۵۶ از نظر افتادهی یاریم مدتها شدست
- ۵۷ هنوز عاشقیو دلرباییی نشدست
- ۵۸ بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
- ۵۹ خوش صید غافلی به سر تیر آمدست
- ۶۰ ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست