- ۶۱ از تو همین تواضع عامی مرا بس است
- ۶۲ آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست
- ۶۳ خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست
- ۶۴ آنکس که مرا از نظر انداخته اینست
- ۶۵ ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
- ۶۶ مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست
- ۶۷ یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟
- ۶۸ بسته بر فتراک و میپرسد که صیاد تو کیست
- ۶۹ ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست
- ۷۰ تا قسمتم ز میکدهی آرزوی کیست
- ۷۱ مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست
- ۷۲ ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست
- ۷۳ همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست
- ۷۴ کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست
- ۷۵ قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
- ۷۶ باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست
- ۷۷ زهر در چشم و چین بر ابرو چیست
- ۷۸ خندهات برما و بر داغ دل درمانده چیست
- ۷۹ مست آمدی که موجب چندین ملال چیست
- ۸۰ وصلم میسر است ولی بر مراد نیست