- ۲۸۱ ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
- ۲۸۲ ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
- ۲۸۳ مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
- ۲۸۴ نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم
- ۲۸۵ چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گردم
- ۲۸۶ در آغاز محبت گر وفا کردی چه میکردم
- ۲۸۷ دارد که چون تو پادشهی بندهات شوم
- ۲۸۸ ز کوی آن پری دیوانه رفتم
- ۲۸۹ خوشست آن مه به اغیار آزمودم
- ۲۹۰ از آن تر شد به خون دیده دامانی که دارم
- ۲۹۱ انجام حسن او شد پایان عشق من هم
- ۲۹۲ دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
- ۲۹۳ از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
- ۲۹۴ ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم
- ۲۹۵ همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
- ۲۹۶ منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
- ۲۹۷ چون طفل اشک پرده در راز نیستم
- ۲۹۸ در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
- ۲۹۹ دلی و طاقت سد آه آتشین دارم
- ۳۰۰ در راه عشق با دل شیدا فتادهایم