ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار | گر دیده وری ز هر سه بندی زنار | |
در توبهی نیستی شو و باک مدار | کاین فقر منزه است ز یار و اغیار |
□
ای زادهی ساقی هله از غم بگذر | ای همدم روح قدس از دم بگذر | |
گفتی که ز غم گریختم شاد شدم | شادی روان خود از این هم بگذر |
□
ای ظل تو از سایهی طوبی خوشتر | ای رنج تو از راحت عقبی خوشتر | |
پیش از رخ بندهی معنی بودم | ای نقش تو از هزار معنی خوشتر |
□
ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر | آتش به من اندر زن کاتش خوشتر | |
هر شش جهت از عشق خوشآباد شدست | با این همه بیرون شدن از شش خوشتر |
□
ای مرد سماع معده را خالی دار | زیرا چو تهیست نی کند نالهی زار | |
چون پر کردی شکم ز لوت بسیار | خالی مانی ز دلبر و بوس و کنار |
□
این صورت باغست و در او نیست ثمر | تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور | |
یا کار معلق و فریبست و غرر | خود از تو نجست کس از این جنس خبر |
□
بالا بنگر دو چشم را بالا دار | صاحبنظری کن و نظر با ما دار | |
مردانه و مرد روی دل اینجا دار | آوردم و آمدم تو دانی یاد آر |
□
بالا منشین که هست پستی خوشتر | هشیار مشو که هست مستی خوشتر | |
در هستی دوست نیست گردان خود را | کان نیستی از هزار هستی خوشتر |
□
با همت باز باش و یا هیبت شیر | در مخزن جان درآی با دیدهی سیر | |
رو زود بدانجا که نه زود است و نه دیر | بر بالا رو که خود نه بالا است نه زیر |
□
بسیار بخواندهام دستان و سمر | از عاشق و معشوق و غم و خون جگر | |
پای علم عشق همه عشق تو است | تو خود دگری شها و عشق تو دگر |