باز آمدن زن جوحی به محکمه‌ی قاضی سال دوم بر امید وظیفه‌ی پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه

دلوهای دیگر از چه آب‌جو دلو او فارغ ز آب اصحاب‌جو
دلوها غواص آب از بهر قوت دلو او قوت و حیات جان حوت
دلوها وابسته‌ی چرخ بلند دلو او در اصبعین زورمند
دلو چه و حبل چه و چرخ چی این مثال بس رکیکست ای اچی
از کجا آرم مثالی بی‌شکست کفو آن نه آید و نه آمدست
صد هزاران مرد پنهان در یکی صد کمان و تیر درج ناوکی
ما رمیت اذ رمیتی فتنه‌ای صد هزاران خرمن اندر حفنه‌ای
آفتابی در یکی ذره نهان ناگهان آن ذره بگشاید دهان
ذره ذره گردد افلاک و زمین پیش آن خورشید چون جست از کمین
این چنین جانی چه درخورد تنست هین بشو ای تن ازین جان هر دو دست
ای تن گشته وثاق جان بسست چند تاند بحر درمشکی نشست
ای هزاران جبرئیل اندر بشر ای مسیحان نهان در جوف خر
ای هزاران کعبه پنهان در کنیس ای غلط‌انداز عفریت و بلیس
سجده‌گاه لامکانی در مکان مر بلیسان را ز تو ویران دکان
که چرا من خدمت این طین کنم صورتی را نم لقب چون دین کنم
نیست صورت چشم را نیکو به مال تا ببینی شعشعه‌ی نور جلال