بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة

در تو جوعی می‌رسد تو ز اعتلال که همی‌سوزد ازو تخمه و ملال
هرکه را درد مجاعت نقد شد نو شدن با جزو جزوش عقد شد
لذت از جوعست نه از نقل نو با مجاعت از شکر به نان جو
پس ز بی‌جوعیست وز تخمه‌ی تمام آن ملالت نه ز تکرار کلام
چون ز دکان و مکاس و قیل و قال در فریب مردمت ناید ملال
چون ز غیبت و اکل لحم مردمان شصت سالت سیریی نامد از آن
عشوه‌ها در صید شله‌ی کفته تو بی ملولی بارها خوش گفته تو
بار آخر گوییش سوزان و چست گرم‌تر صد بار از بار نخست
درد داروی کهن را نو کند درد هر شاخ ملولی خو کند
کیمیای نو کننده دردهاست کو ملولی آن طرف که درد خاست
هین مزن تو از ملولی آه سرد درد جو و درد جو و درد درد
خادع دردند درمان‌های ژاژ ره‌زنند و زرستانان رسم باژ
آب شوری نیست در مان عطش وقت خوردن گر نماید سرد و خوش
لیک خادع گشته و مانع شد ز جست ز آب شیرینی کزو صد سبزه رست
هم‌چنین هر زر قلبی مانعست از شناس زر خوش هرجا که هست
پا و پرت را به تزویری برید که مراد تو منم گیر ای مرید
گفت دردت چینم او خود درد بود مات بود ار چه به ظاهر برد بود
رو ز درمان دروغین می‌گریز تا شود دردت مصیب و مشک‌بیز
گفت نه دزدی تو و نه فاسقی مرد نیکی لیک گول و احمقی
بر خیال و خواب چندین ره کنی نیست عقلت را تسوی روشنی