اولین حمله تو را در پی
|
|
فتنهی آخرالزمان باشد
|
ملکالموت هم فتد به گمان
|
|
کز قتالت نه در امان باشد
|
خویش را زان میان کشد به کران
|
|
جان خود را نگاهبان باشد
|
رمحت آن گاه قبض روح کند
|
|
تیغت آن وقت جانستان باشد
|
هم شتاب تو یک زمان در حرب
|
|
فتح را عمر جاودان باشد
|
هم درنگ تو یک نفس در جنگ
|
|
مهلت صد هزار جان باشد
|
رایت آن عقدهای که بگشاید
|
|
گره ابروی کمان باشد
|
سهمت آن شعلهای که بنشاند
|
|
علم اژدها نشان باشد
|
گرنه وصف حدید تیغ توام
|
|
سبب حدت لسان باشد
|
این معانی که نکتههای بدیع
|
|
تنگ در قالب بیان باشد
|
ای بسان قضا قدر فرمان
|
|
خود به فرما روا چهسان باشد
|
که حجر رونق گوهر شکند
|
|
لل ارزان خزف گران باشد
|
خاک را قیمت عبیر بود
|
|
کاه را نرخ زعفران باشد
|
لقب بوریا بود زربفت
|
|
نام کرباس پرنیان باشد
|
بلبل اندر قفس بود محبوس
|
|
زاغ در باغ و بوستان باشد
|
من چنان شمع معنی افروزم
|
|
کانوری مستنیر از آن باشد
|
دیگران را به مجلس انور
|
|
سایهیوش با تو اقتران باشد
|
روی خصم از شکست من تا کی
|
|
رشگ گلنار و ارغوان باشد
|
استخوان ریزههای من تا چند
|
|
غرقه در خون چه ناردان باشد
|
محتشم رخش شکوه گرم مران
|
|
کاتش آتش دخان دخان باشد
|