این ز بسیاری نیابد خواریی
|
|
خوار کی بود تنپرستی ناریی
|
گر جهان پر شد ز نور آفتاب
|
|
کی بود خوار آن تف خوشالتهاب
|
لیک با این جمله بالاتر خرام
|
|
چونک ارض الله واسع بود و رام
|
گرچه این مستی چو باز اشهبست
|
|
برتر از وی در زمین قدس هست
|
رو سرافیلی شو اندر امتیاز
|
|
در دمندهی روح و مست و مستساز
|
مست را چون دل مزاح اندیشه شد
|
|
این ندانم و آن ندانم پیشه شد
|
این ندانم وان ندانم بهر چیست
|
|
تا بگویی آنک میدانیم کیست
|
نفی بهر ثبت باشد در سخن
|
|
نفی بگذار و ز ثبت آغاز کن
|
نیست این و نیست آن هین واگذار
|
|
آنک آن هستست آن را پیش آر
|
نفی بگذار و همان هستی پرست
|
|
این در آموز ای پدر زان ترک مست
|