ز فرسنگ و از میل و از مرحله
|
|
به دستی زمین را نکردی یله
|
مساحت گران داشت اندازه گیر
|
|
بران شغل بگماشته صد دبیر
|
رسن بسته اندازه پیدا شده
|
|
مقادیر منزل هویدا شده
|
ز خشکی به هر جا که زد بارگاه
|
|
ز منزل به منزل بپیمود راه
|
وگر راه بر روی دریاش بود
|
|
طریق مساحت مهیاش بود
|
دو کشتی بهم باز پیوسته داشت
|
|
میان دو کشتی رسن بسته داشت
|
یکی را به لنگرگه خویش ماند
|
|
یکی را به قدر رسن پیش راند
|
دگر باره این بسته را پای داد
|
|
شتابنده را در سکون جای داد
|
گه آن را گه این را رسن تاختی
|
|
خطر بین کزین سان رسن باختی
|
بدین گونه مساح منزل شناس
|
|
ز ساحل به ساحل گرفتی قیاس
|
جهان را که از غم به راحت کشید
|
|
بدین هندسه در مساحت کشید
|
زمین را که چندست و ره تا کجاست
|
|
ترازوی تدبیر او کرد راست
|
همان ربع مسکون ازو شد پدید
|
|
بدان مسکن از ما که داند رسید
|
به هر مرز و هر بوم کو راند رخش
|
|
از آبادی آن بوم را داد بخش
|
همه چاره ای کرد در کوه و دشت
|
|
چو مرگ آمد از مرگ بیچاره گشت
|
ز تاریخ آن خسرو تاجدار
|
|
به کار آمد اینست که آمد به کار
|
جز این هر چه در خارش آرد قلم
|
|
سبک سنگیی باشد از بیش و کم
|
چو نظم گزارش بود راه گیر
|
|
غلط کرد ره بود ناگزیر
|
مرا کار با نغز گفتاریست
|
|
همه کار من خود غلط کاریست
|
بلی هر چه ناباورش یافتم
|
|
ز تمکین او روی بر تافتم
|