ای کمر بسته کلاه تو بخت
|
|
زندهدار جهان به تاج و به تخت
|
شب به پاس تو هندویست سیاه
|
|
بسته بر گرد خود جلاجل ماه
|
صبح مفرد رو حمایل کش
|
|
در رکابت نفس برآرد خوش
|
شام دیلم گله که چاکر تست
|
|
مشکبو از کیائی در تست
|
روز رومی چو شب شود زنگی
|
|
گر برونش کنی ز سرهنگی
|
در همه سفره کاسمان دارد
|
|
اجری مملکت دو نان دارد
|
کمتر اجری خور ترا به قیاس
|
|
قوت هفت اختر است جرعه کاس
|
خاتم نصرت الهی را
|
|
ختم بر تست پادشاهی را
|
آسمان کافتاب ازو اثریست
|
|
بر میان تو کمترین کمریست
|
مه که از چرخ تخت زر کرده است
|
|
با سریر تو سر به سر کرده است
|
آب باران که اصل پاکی شد
|
|
با تو چون چشم شور خاکی شد
|
لعل با تیغ تو خزف رنگی
|
|
کوه با حلم تو سبک سنگی
|
پادشاهان که در جهان هستند
|
|
هر یک ابری به دست بر بستند
|
جز یک ابر تو کابر نیسانیست
|
|
آن دیگر ابرها زمستانیست
|
خوان نهند آنگهی که خون بخورند
|
|
نان دهند آنگهی که جان ببرند
|
تو بر آن کس که سایهاندازی
|
|
دیر خوانی و زود بنوازی
|
قدر اهل هنر کسی داند
|
|
که هنر نامهها بسی خواند
|