داد جرعش به کوه و دریا قوت
|
|
نام این در نشان آن یاقوت
|
پاس دار دو حکم در دو سرای
|
|
ضابط حکم خلق و حکم خدای
|
میپذیرد ز فیض یزدان ساز
|
|
میرساند به بندگانش باز
|
چون جهان زو گرفت پیروزی
|
|
فرخی بادش از جهان روزی
|
همه روزش خجسته باد به فال
|
|
پادشاهیش را مباد زوال
|
نظم اولاد او به سعد نجوم
|
|
در بدر باد تا ابد منظوم
|
از فروغ دو صبح زیبا چهر
|
|
باد روشن چو آفتاب سپهر
|
دو ملک زاده بلند سریر
|
|
این جهانجوی و آن ولایتگیر
|
این فریدون صفت به دانش ورای
|
|
وان به کیخسروی رکیب گشای
|
نقش این بر طراز افسروگاه
|
|
نصرتالدین ملک محمد شاه
|
نام آن بر فلک ز راه رصد
|
|
گشته من بعدی اسمه احمد
|
دایم این را ز نصرتست کلید
|
|
وان ز فتح فلک شدست پدید
|
نصرت این را به تربیت کاری
|
|
فلک آنرا به تقویت داری
|
این ز نصرت زده سه پایه بخت
|
|
فلک آنرا چهار پایه تخت
|
چشم شه زیر چرخ مینائی
|
|
باد روشن بدین دو بینائی
|
دور ملکش بدین دو قطب جلال
|
|
منتظم باد بر جنوب و شمال
|
دولتش صید و صید فربه باد
|
|
روزش از روز و شب به باد
|
باد محجوبه نقاب شبش
|
|
نور صبح محمدی نسبش
|
این چو آبادی چرخ باد بجود
|
|
وان شده ختم امهات وجود
|
نام این خضر جاودانی باد
|
|
حکم آن آب زندگانی باد
|