- ۵۶۱ ز تو گر یک نظر آید به جانم
- ۵۶۲ ازین دریا که غرق اوست جانم
- ۵۶۳ درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
- ۵۶۴ دست می ندهد که بی تو دم زنم
- ۵۶۵ چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
- ۵۶۶ زهره ندارم که سلامت کنم
- ۵۶۷ دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم
- ۵۶۸ قصهی عشق تو از بر چون کنم
- ۵۶۹ دل ندارم، صبر بی دل چون کنم
- ۵۷۰ رفت وجودم به عدم چون کنم
- ۵۷۱ دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم
- ۵۷۲ آه گر من زعشق آه کنم
- ۵۷۳ بی رخت در جهان نظر چکنم
- ۵۷۴ چاره نیست از توام چه چاره کنم
- ۵۷۵ هر زمان بی خود هوایی میکنم
- ۵۷۶ این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
- ۵۷۷ محلم نیست که خورشید جمالت بینم
- ۵۷۸ چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم
- ۵۷۹ دردا که ز یک همدم آثار نمیبینم
- ۵۸۰ به دریایی در اوفتادم که پایانش نمیبینم