- ۴۰۱ چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
- ۴۰۲ نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
- ۴۰۳ شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
- ۴۰۴ میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
- ۴۰۵ به جان پیر خرابات و حق صحبت او
- ۴۰۶ گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
- ۴۰۷ مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
- ۴۰۸ ای آفتاب آینه دار جمال تو
- ۴۰۹ ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
- ۴۱۰ ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
- ۴۱۱ تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
- ۴۱۲ مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
- ۴۱۳ خط عذار یار که بگرفت ماه از او
- ۴۱۴ گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
- ۴۱۵ ای پیک راستان خبر یار ما بگو
- ۴۱۶ خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
- ۴۱۷ عیشم مدام است از لعل دلخواه
- ۴۱۸ گر تیغ بارد در کوی آن ماه
- ۴۱۹ وصال او ز عمر جاودان به
- ۴۲۰ ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه